ارزیابی واحدهاي تحقيق و توسعه با استفاده از مدل کارت امتيازي متوازن

توضیحات

ارزیابی واحدهاي تحقيق و توسعه با استفاده از مدل کارت امتيازي متوازن

نوشته مسعود محمدپور

مقدمه

در سازمان‌هاي نوين تمايل زياد به برون سپاري، ائتلاف­ها و اتحاد­ها، شبکه­سازي و به طور کلي مفاهيم سوق‌دهنده به الگوي “مجازي” باعث تحول در مفهوم ارزيابي عملکرد شده است. اين تحولات سطوح مختلف سازمان را تحت تأثير قرار داده به طوري که اکنون تعيين مرزهاي سازمان مشکل شده است. روند آشکاري که در بسياري از صنايع مشاهده مي‌شود در جهت وابستگي بيشتر به منابع خارجي تحقيق و توسعه و تکنولوژي بوده و اين روند موازي با تاکيد هر چه بيشتر بر اثربخشي و کارايي و نياز جدي به سيستم ارزيابي عملکرد در حوزه‌هاي مديريت؛ شامل تحقيق توسعه را مبرم ساخته است. از سويي ديگر، طيف گسترده حوزه‌هاي تکنولوژي بخش‌هاي صنعتي و فشارهاي داخلي و خارجي باعث لزوم پاسخگويي بيشتر واحدهاي تحقيق و توسعه شده است. در نتيجه مديريت سيستماتيک و کنترل فعاليت‌هاي تحقيق و توسعه در سازماني با ويژگي‌هاي بيان‌شده، تقريباً غيرممکن شده است. ويژگي‌هاي همراه با فعاليت‌هاي تحقيق و توسعه و کارکنان آن دشواري آناليز عملکرد را افزون ساخته است. از مطالعه درباره ادبيات و مشکلات طراحي يک سيستم اندازه‌گيري عملکرد مناسب براي تحقيق و توسعه اين نتيجه قابل استنتاج است که بر حسب زمينه و فضاي پياده‌سازي سيستم ارزيابي عملکرد مي بايد سيستم مناسب ارزيابي اتخاذ گردد. بر اساس چنين ديدگاهي سيستم ارزيابي عملکرد بر اساس اقتضائاتي مانند استراتژي تحقيق و توسعه؛ ساختار سازماني فعاليت‌هاي تحقيق و توسعه؛ نوع فعاليت‌هايي که مورد سنجش قرار مي‌گيرد؛ تحقيقات پايه و تحقيقات کاربردي يا توسعه محصول جديد؛ پياده‌سازي و استفاده از سيستم اندازه‌گيري عملکرد و حوزه فعاليت­هاي تحقيق و توسعه يا نوع صنعتي که تحقيق و توسعه در آن فعاليت مي‌کند مي­بايد طراحي گردد. بر اساس نظر محققان در بين سيستم هاي ارزيابي عملکرد، کارت امتيازي متوازن به سه دليل داراي ارجحيت است (Chiesa et al, 2009):

  1. تمام ذي‌نفعان را در بر مي­گيرد.
  2. به فقدان تعريف استراتژي در برنامه‌ريزي فعاليت‌هاي تحقيق و توسعه اشاره مي‌کند.
  3. علاوه بر شاخص‌هاي مالي، شاخص‌هاي غيرمالي را نيز مورد سنجش قرار مي­دهد.

اين ويژگي‌ها در کنار مشکلات ماهوي اندازه‌گيري ورودي و خروجي در تحقيق و توسعه، لزوم استفاده از روش کارت امتيازي متوازن در حوزه تحقيق و توسعه را ضروري مي‌سازد.

در بازار رقابتي امروز، نقش تحقيق و توسعه از واحدي به نسبت ايزوله با فرايند نوآوري خطي، تبديل به واحدي يکپارچه با فرايندي موازي با توسعه محصول تبديل شده است. اين تبديل زماني آغاز شد که سيستم هاي توليد مبتني بر فشار تکنولوژي به سيستم هاي کشش بازار تغيير کرد. اين تغيير باعث شده تا تحقيق و توسعه به موضوعي تبديل شود که بايد با ديگر اجزاي استراتژي هماهنگ شود (Rogers, 1996). محققين اخيراً رويکردهاي مشترک بيشتري را با تمرکز بيشتر بر برون سپاري، ائتلاف‌ها، شبکه‌سازي و نوآوري باز[1] براي اثربخشي و کارايي بيشتر فعاليت‌هاي تحقيق و توسعه پيشنهاد مي‌دهند (Chesbrough, 2008) و (Chiesa, 2009).

پيرسون[2] و کرسن ون درانگلن[3] به اين نتيجه رسيدند که نياز به کاربرد ادبيات سيستم هاي ارزيابي عملکرد در واحدهاي سودآور تحقيق و توسعه وجود دارد. تحقيق و توسعه براي بسياري از شرکت‌ها براي دستيابي و حفظ مزيت رقابتي بسيار حياتي است. با اين وجود، اندازه‌گيري عملکرد واحدهاي تحقيق و توسعه در طول زمان به دليل عدم قطعيت زماني مي‌تواند امري پيچيده باشد (Pearson & Kerssens-van Drongelen, 2000). در اين کتاب با توجه به پيچيدگي‌هاي برنامه‌ريزي استراتژيک و ارزيابي واحدهاي تحقيق و توسعه بنا داريم، مدل ارزيابي عملکرد کارت امتيازي متوازن را براي سازمان‌هايي با تکنولوژي­ پيشرفته، توسعه دهيم.به منظور تشريح بهتر ضرورت اين بررسی، روندهاي ارزيابي واحد هاي تحقيق و توسعه را به چند دوره تقسيم نمود:

در دوره اول به طور پايه‌اي بر شاخص‌ها و سنجه‌هاي متناسب با ويژگي‌هاي تحقيق و توسعه تمرکز شده است. محققاني مانند براون[4] دريافتند سيستم هاي ارزيابي عملکرد[5] اثربخش براي تحقيق و توسعه محدود به شاخص‌هايي است که بر نتايج بيش از فرايند تاکيد داشته‌اند (Brown & Svenson, 1998). نيکسون[6] از پژوهشگران اين حوزه، شاخص‌هاي عملکردي را بر اساس مبناي استراتژيک و انعکاس دهنده پارمترهاي موفقيت شرکت توسعه داده‌بود. بر اين اساس شاخص‌ها بايد ساده و قابليت ترغيب به تغيير و ايجاد تعادل در حوزه‌هاي مالي و غيرمالي را مي داشتند (Nixon, 1998).

در دوره دوم، تحقيقات در جستجوي کشف ابعاد عملکرد بوده‌اند تا سنجش تحقيق و توسعه در آن گنجانده شود. برخي از محققان بر اين عقيده بودند که ارزيابي تحقيق و توسعه نياز به ابعاد متفاوت و جدا از هم مانند زمان، هزينه‌ها، کيفيت، انعطاف‌پذيري دارد (Driva, 1999). کيم[7] ابعاد زير را براي ارزيابي واحد تحقيق و توسعه به کار گرفته‌است: بازار گرايي، تحقيق و توسعه مبتني بر پروژه و تحقيق و توسعه مبتني بر محقق (Kim, 2002).

در سطح سوم، تحقيقات يک ديدگاه سيستماتيک در ارزيابي تحقيق و توسعه با فرض يک سيستم اندازه‌گيري عملکرد جامع براي تحقيق و توسعه به عنوان يک واحد اتخاذ کرده‌اند. ون درانگلن از پژوهشگران مطرح در اين حوزه سيستم ارزيابي عملکردي را که براي تحقيق و توسعه پيشنهاد مي‌دهد متشکل از عناصر زير مي باشد: سامان‌دهي سنجه‌ها در ساختاري ثابت، استانداردهايي براي اندازه‌گيري عملکرد، تکرار و تعدد اندازه‌گيري، فرم گزارش دهي (Kerssen-van Drongelen & Bilderbeek, 1999).

در دوره چهارم، جريان تحقيقات بيش از گذشته استراتژي محور و زمينه محور شده است به طوري که تاکيد سيستم ارزيابي عملکرد براي تحقيق و توسعه بايد با توجه به زمينه به‌کارگيري آن، مورد مطالعه قرار گيرد.

تمام بررسي هاي صورت پذيرفته بدون در نظر گرفتن نوع فعاليت واحد تحقيق و توسعه بوده است. به طور خاص هدف در اين کتاب اين است که براساس ماهيت فعاليت هاي تحقيق و توسعه اي که قرار است مورد اندازه گيري قرار گيرد (به عنوان مثال تحقيقات پايه، تحقيقات کاربردي و يا توسعه محصول جديد)، بايد سيستم اندازه گيري عملکرد مناسب طراحي گردد. اساسي‌ترين دغدغه این کتاب بررسی مدل ارزيابي عملکرد براي واحد تحقيق و توسعه سازمان بر اساس روش کارت امتيازي متوازن است تا سياست‌گذاري تحقيق و توسعه و نحوه مديريت اين فعاليت‌ها به طور هدفمندتري نسبت به گذشته صورت ‌گيرد. تقويت رشد و ترويج فعاليت‌هاي تحقيق و توسعه در سطح بنگاه‌هاي غيردولتي حتي با سطح تکنولوژي پايين تر از جمله ديگر کاربردهاي متصور از اين تحقيق است.

 

 

[1] Open Innovation

[2] Pearson

[3] Kerssens-van Drongelen

[4] Brown

[5] Performance measurement systems (PMS)

[6] Nixon

[7] Kim